Entering the World of Spirituality

می گویند انسان چهار بعد اصلی دارد. او یک موجود Psycho-Socio-Physio-Spiritual است.

این را همیشه میدانستم. اما این روزها اولین باری است که حقیقتا دارم بخش Spiritual وجود خودم را کشف میکنم و با نیروهای شگفت انگیز آن آشنا میشم. ورود به چنین دنیای جادویی و سحرآمیزی حقیقتا مرا بسیار شگفت زده کرده است. نمی توانم میزان شعفی را که از پیدا کردن این روزنه حیات بخش جدید به من دست داده است، شرح دهم. تازه فهمیده ام که چقدر تاکنون به طور افراطی ماتریالیست، پراگماتیست و عقل گرا و خشک بوده ام و تازه فهمیده ام که چرا می گویند «پای استدلالیان چوبین بود». فهمیدم که با پاهای چوبین خودم چقدر سخت راه می رفتم و چقدر همه چیز را سخت می گرفتم و چقدر از لطافت شفاف ابعاد فرامادی و فراعقلی زندگی دور بوده ام و چقدر خوشوقتم که سرآخر این روزنه بهشتی را یافته ام. باورم نمی شود که این روزها میتوانم گاهی صدای خودم را بشنوم که دارم با دیگران مشتاقانه و کنجکاوانه در مورد مسائلی مثل چاکراها، مراکز انرژی، یوگا، شعور کیهانی، ذن، بودیسم و حتی عرفان و اشراق و علوم و مکاتب شرقی سخن می گویم. تازه می فهمم که چه رفتارهای غیرمعقولی از خودم بروز میدادم، وقتی در مورد این موضوعات تا همین چند وقت پیش با قطعیتی احمقانه فکر میکردم و خیلی راحت آن ها را از ذهنم به عنوان مزخرفاتی وقت تلف کن حذف می کردم و چه احساس آرامش و سبکی دارم وقتی امروز می توانم به ذهن و حسم اجازه دهم که به مشاهده خالص و بی طرفانه تمام این موضوعات بنشیند و صادقانه و منصفانه در مورد آنان قضاوت کند...

شک!



به جمله «همیشه باید شک کرد»، بسیار معتقدم، البته با کمی شک...





در باب همدلی...



ترنس(1) دو هزار سال پیش گفت:


«من انسان هستم و بگذار هیچ چیز انسانی برایم بیگانه نباشد...»




------------------------------------------


(1):Terence، کمدی نویس باستانی متولد آفریقا (159- 195 قبل از میلاد) - به نقل از اروین یالوم رواندرمانگر اگزیستانسیال در کتاب «موهبت درمانگری»