Entering the World of Spirituality

می گویند انسان چهار بعد اصلی دارد. او یک موجود Psycho-Socio-Physio-Spiritual است.

این را همیشه میدانستم. اما این روزها اولین باری است که حقیقتا دارم بخش Spiritual وجود خودم را کشف میکنم و با نیروهای شگفت انگیز آن آشنا میشم. ورود به چنین دنیای جادویی و سحرآمیزی حقیقتا مرا بسیار شگفت زده کرده است. نمی توانم میزان شعفی را که از پیدا کردن این روزنه حیات بخش جدید به من دست داده است، شرح دهم. تازه فهمیده ام که چقدر تاکنون به طور افراطی ماتریالیست، پراگماتیست و عقل گرا و خشک بوده ام و تازه فهمیده ام که چرا می گویند «پای استدلالیان چوبین بود». فهمیدم که با پاهای چوبین خودم چقدر سخت راه می رفتم و چقدر همه چیز را سخت می گرفتم و چقدر از لطافت شفاف ابعاد فرامادی و فراعقلی زندگی دور بوده ام و چقدر خوشوقتم که سرآخر این روزنه بهشتی را یافته ام. باورم نمی شود که این روزها میتوانم گاهی صدای خودم را بشنوم که دارم با دیگران مشتاقانه و کنجکاوانه در مورد مسائلی مثل چاکراها، مراکز انرژی، یوگا، شعور کیهانی، ذن، بودیسم و حتی عرفان و اشراق و علوم و مکاتب شرقی سخن می گویم. تازه می فهمم که چه رفتارهای غیرمعقولی از خودم بروز میدادم، وقتی در مورد این موضوعات تا همین چند وقت پیش با قطعیتی احمقانه فکر میکردم و خیلی راحت آن ها را از ذهنم به عنوان مزخرفاتی وقت تلف کن حذف می کردم و چه احساس آرامش و سبکی دارم وقتی امروز می توانم به ذهن و حسم اجازه دهم که به مشاهده خالص و بی طرفانه تمام این موضوعات بنشیند و صادقانه و منصفانه در مورد آنان قضاوت کند...

نظرات 9 + ارسال نظر
مشاور چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 22:38 http://moshavereh3.blogsky.com/

درود

خسته نباشید همکار عزیز

اما بنده هنوز در این تعارض هستم باشد روزی به شعفی که اشاره کردید برسم اما همواره عقل گرایی برایم با تمام سختی هایش شیرین است.
کانت بی دلیل فلسفه عقل گرایی را پایه گذاری نکرد.
موفق باشید

M i M شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 00:01

سلام بهار. چه خوب اگه بیشتر درباره اش بگی.
من هم فکر می کنم همه این چیزها مزخرفن.

سحر دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 15:22

تبریک می گم
ولی بهار جان بلند بلند اعلام نکنی بهتره
تا وقتی که خودت تجربیات درونی کسب کنی
و اونوقت در دام بحث و جدل گرفتار نشی و این احساس بهت دست نده که نیروت کم شده.

سلام.. ممنون ببخشید شما سحر غلامی هستین؟

سحر سه‌شنبه 6 اردیبهشت 1390 ساعت 14:29

خواهش می کنم. نه نیستم.من اتفاقی با وبلاگت آشنا شدم.

کاوه چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 21:26

جدا از این که خوشحالم که خوشحالی، فکر می کنم تعاریفی که از عقل گرایی، علم، ماتریالیسم و استدلال و ... داری یه مقدار از اول ایراد داشته. یعنی شاید این تو بودی که گاهی برداشت خشک، چوبین و درون پارادایمی از این مفاهیم و چهارچوب ها داشتی، و الان _ و البته چند بار دیگه هم پیش اومده_ صفات بالا رو به عقل و علم و ... نسبت می دی.

از اونجایی که همه این ها (ماتریالیسم/ایده آلیسم، عقل/میل، استدلال/شهود و ...) صرفن مکتب ها، یا به قول تامس کون پارادایم ها، یا به زبان فوکو گفتمان هایی هستن که قواعد و ضرورت های خودشون رو دارن و رژیم های حقیقت خاص خودشون رو تولید می کنن، پیش نهاد می کنم یه بار به طور جدی مباحثی مثل فلسفه علم، یا دیدگاه فوکو درباره علم و گفتمان ها رو مطالعه کنی(اگه نکردی). چون باعث می شه که اولن دید بهتری نسبت به عملکرد درونی و ساختاری پارادایم ها پیدا کنی، و در ضمن اگه له یا علیه شون موضعی می گیری، این موضع چندان به وضعیت روحی کنونی تو وابسته نباشه!

دو تا ترجمه چاپ نشده دارم(هر کدوم حدود 30 ص) که احتمالن کنار هم خوندنشون کمک کنه این بحث رو بهتر بشناسی. خواستی خبرم کن.

نه.. نمیخوام الان چیزی رو بخونم...

نیلو چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 01:17 http://www.niloosah.blogfa.com

من هم دربارش چیز زیادی نمیدونم.بیشتر بنویس دربارش.مرسی.

روزها شنبه 24 اردیبهشت 1390 ساعت 13:19 http://mahjour-weblog.blogsky.com/

با کاوه موافقم... برای تو هم خوشحالم...

مرتضی کریمی شنبه 14 خرداد 1390 ساعت 13:19

سلام

لطفا وبلاگ من رو زودتر از وبلاگت حذف کن
و
فعلا با هم تماسی نداشته باشیم

خوب باشی
مرتضی کریمی

چی شده؟
اقلا اینجا بگو چی شده؟ نگران شدم...

محسن شنبه 4 تیر 1390 ساعت 01:21 http://www.mohsen-bst.blogfa.com

سلام !
فکر می کنم از اون ور پشت بوم افتادی.
قبلا شدیدا متریالیست...حالا مشتاق ماوراء الطبیعه.

احتمالا راهی جز درک فیزیک کیهانی و اتمی برای شناخت و اظهار نظر درمورد ماوراء الطبیعه نداریم که تازه اونم چیزی فراتر از مفاهیم و نظریات اثبات نشده ی فراوون نیست.
شعر و ادبیات و خیال پردازی از پس همچین موضوعی برنمیان و فقط به راه اشتباه میری.
و نشست و برخاست با شیادهای مدعی ذهنتو منحرف می کنه.

به قول خودم :
عرفان بدون علم به بیراهه میرود...

می فهمم. خوشبختانه وارد هیچ راهی نشدم که بتونه راه درست یا بیراهه باشه، فعلا فقط دارم خودمو کشف میکنم، فقط خود خود خودمو...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد